مردانی که نه خسته میشوند نه عصبانی/ ازحقوقهای نجومی تا دریافت گل و ساچمه!
تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۴۱۳۵۱
گروه انتظامی خبرگزاری فارس:نه خسته میشویم و نه عصبانی؛ دو ماه و نیم است که اینجا در کف خیابان در کنار معابر و میادین به صف ایستادهایم از 7 صبح تا 11 و 12 شب؛ نه از دشنام و توهین و اهانت از کوره در میرویم نه با شنیدن خسته نباشید و خدا قوت ذوقمرگ میشویم؛ کارمان همین است: «تأمین امنیت مردم».
جوانی رشید است با قد و بالای بلند، ورزیده، ورزشکار همان که ویژگی مردان یگان ویژه است، کنار همرزمانش در حاشیه میدان انقلاب به صف ایستادهاست با چهرهای مصمم که نشان از اعتقاد به مأموریتشان دارند؛ در عبور آدمها با تفکر و گرایشهای مختلف از با حجاب و بیحجاب از آنها که با لبخند نگاهشان میکنند و آنهایی که زیر لب و گاه بلند دشنام نثارشان میکنند بدون هیچ عکسالعملی مقتدرانه ایستادهاند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به بهانهای به سمتشان رفته و سر صحبت را باز میکنم. از ابراز خستهنباشید من، تشکر میکنند از روزهای مأموریتشان میپرسم از خستگیهای این روزها و دلخوریها اما مصمم و مقتدر میگویند که هیچ خستگی در جسم و روحشان وجود ندارد.
با یکی سر صحبت را باز می کنم؛ سن و سالی هم ندارد متولد 76 است. تک فرزند خانواده. به ناگاه از نگرانی پدر و مادرش میپرسم و میگویم روزی چند بار مادرت زنگ میزند تا بداند که حالت خوب است؟
لبخند میزند و میگوید: مادر است دیگر؛ روزی چند بار زنگ میزند، مخصوصاً زمانی که اغتشاشات است، درست است نگران میشود اما میداند که من برای اقتدار کشورم اینجا ایستادهام. روزی که وارد پلیس شدم خودش میدانست که این کار مسوولیت و فراز و نشیبهای زیادی دارد. دلش قرص می شود وقتی دوباره برایش می گویم اما عاطفه مادرانه گاه به گاه بیتابش میکند.
از روزهای سخت اغتشاش میپرسم میگوید: سختترین صحنهای که دیده آتش زدن پرچم بوده است و اینکه پرچم انگلیس را روی شانههایشان گذاشتند و به قول خودشان دور آزادی زدند.
میپرسم چه عکسالعملی داشتید؟ میگوید: ما فقط صبر میکنیم صبر چرا که تأمین امنیت مردم وظیفه ما است. ما اینجا ایستادهایم تا نگذاریم کسی آرامش مردم را خدشهدار کند ما این روزها در مقابل تمام ناهنجاریها، سنگپراکنی، فحش و دشنام و توهین و ضربه و لگد و تهمت فقط صبر میکنیم؛ چرا که مأموریت ما موضوع مهمتری است و نباید درگیر مسائل جزئی شویم.
از مأمور کنار دستیاش در مورد سختیهای این روزها میپرسم از دادخواهی مردم از پلیس در مقابله با هنجارشکنان، برایم از مأموریت یکی دو هفته پیش میگوید که در پارک دانشجو مستقر بودند میگوید زنی آمد و روبهرویمان روی صندلی نشست در حاشیه پارک دانشجو؛ چند لحظهای نگاهمان کرد بعد شروع کرد آرام آرام به غر زدن، بعد که دید ما عکسالعملی نداریم شروع کرد به فحاشی، گفت و گفت، صدایش را بالاتر برد و کم کم شروع به داد زدن کرد، بلند بلند داد میزد و میگفت اینها قاتلاند، اینها دزدند، اینها ... .
میپرسم بعد چه شد شما چه کردید؟ میگوید: ما هیچ؛ حتی نگاهش هم نمیکردیم ، او برای خودش میگفت و جمعیت را دور خودش جمع کرد تا اینکه عدهای شروع کردند به سنگپرانی به سمت ما که در ادامه جمعیت را متفرق کردیم.
هنوز چند دقیقهای از عادی شدن اوضاع نگذشته بود که همان زن سراسیمه به سمتمان آمد، گوشه لباسم را گرفت و گفت تو را به جان مادرت کمکم کن؛ نگاهش کردم گفتم من همان دزد و قاتلم؛ چه کمکی میتوانم به شما کنم.
زن کمی جا خورد اما نگذاشتم ناراحت شود سریع گفتم من در خدمتم هر کاری که بتوانم انجام میدهم.لحظهای مکث کرد؛ اماگفت: گوشیام را زدند... کیفم روی همان نیمکتی بود که روبهروی شماست. همانجا نشسته بودم دیدید که؟ وقتی جمعیت جمع شد نمیدانم چطور گوشیام را زدند.
با زن صحبت کرده و او را به سمت مأموران پلیس پیشگیری و آگاهی هدایت کردم تا برای پیگیری سرقت و دستگیری مجرم اقدام کنند.
از آن یکی مأمور میپرسم شنیدهام حقوق میلیونی میگیرید ؛ لبخندی میزند و میگوید: بله 6 میلیون و 500 هزار تومان؛ دوباره میپرسم میگویند مردم را میزنید و حقوقتان را زیاد کردهاند؟
باز با همان چهره بشاش میگوید مردم را نمیزنیم ولی کتک میخوریم اما هنوز از افزایش حقوق خبری نیست؛ تازه این افزایش حقوق که مجلس حرفش را زده فقط برای ماها نیست برای همه نیروهای مسلح است.
میبیند که بیخیالش نمیشوم دست در جیب کرده و دنبال چیزی میگردد. میپرسم چیزی شده است؟
دستش را از جیبش در میآورد و دو ساچمه به من نشان میدهد؛ یکی کوچک و یکی بزرگ؛ میگوید ما هم حقوق میلیونی میگیریم؛ هم گل میگیریم و هم ساچمه!
برایم جالب میشود میپرسم جریان ساچمهها چیست؟
میگوید: ساچمهها در این روزها چیز عجیب و غریبی نیست؛ تحفههایی است که از طرف برخی از «دوستان» نثارمان میشود.
برایم میگوید که چندی پیش اطلاع دادند که فردی در چهارراه وصال مشکوک است برای دستگیریاش اقدام کنید؛ وقتی این فرد را دستگیر کردیم داخل کولهپشتیاش یک بسته بزرگ ساچمه بود با یک پنجه بوکس و چاقو؛ میپرسم خب ساچمه خالیها به چه دردی میخورد؟ دو سه نفری با هم میگویند به درد کورکردن چشم مأموران!
یکی دیگر هم از جیبش چند ساچمه دیگر در میآورد. میگوید:چند روز پیش به سمتم زدند اما خداراشکر به چشمم نخورد... میدانید اگر از فاصله 50 متری به چشم بخورد چشم را باید تخلیه کرد.
نفسم میگیرد.کمی مکث میکنم . دوباره میپرسم خب جریان آن فردی که دستگیر کردید چه بود؟ یکی دیگر از مأموران میگوید: مردی بود حدود 30 ساله با تیپ و ظاهری کاملا مذهبی؛ باور نمیکنید ریش و محاسن داشت، شلوار پارچهای پوشیده بود درست تیپش مثل آدم مذهبیها بود اگر در رصد بچههای اطلاعات نبود هیچکس به او شک نمیکرد؛ جالبتر اینکه وقتی کدملیاش بررسی شد فهمیدیم تابعیت یکی از کشورهای خارجی را هم دارد و در این روزها نیز 15 بار سفر خارجی داشته است.
جدای از صف مأموران آن طرفتر کنار ماشین سیاهرنگ یگان ویژه ایستاده است؛ پدر یک دختر 4 ساله است. از روزهای اغتشاش میگوید از خویشتنداری مأموران؛ از همراهی اکثریت مردم و هتک حرمت و هنجارشکنی معدود اغتشاشگران.
می گوید که بدترین صحنهای که شاهدش بوده شعارهای هنجارشکنی است که در روزهای گذشته شنیده و حاضر بوده که بمیرد و آنها را نشنود.
میگویم چه عکسالعملی داشتید؟ جواب میدهد ما مأموران یگان ویژه هستیم؛ خویشتنداری اصول کار ما است. ما با هوشمندی و هوشیاری وضعیت را مدیریت میکنیم و به صورت کیفی عمل می کنیم؛ مأموریت ما اینگونه است که جمعیت را با هوشمندی و درایت متفرق میکنیم همین؛ بدون کمترین آسیب به نیروی خودی، به اموال عمومی و حتی به آشوبگر!
میپرسم در فضای مجازی میگویند با اسلحههایتان مردم را میکشید؟ اسلحهاش را نشانم میدهد؛ میگوید این سلاح ما است که تا به حال کشنده نبوده؛ شاید زخمی کند اما کشندگی ندارد؛ یک تعدادی از اسلحههای ما ساچمه پلاستیکی دارد و یکسری دیگر از اسلحهها در واقع پینتبال است!
سختترین مأموریت این روزها را میپرسم؛ میگوید: در چهارشنبه دو هفته پیش در چهارراه ولیعصر (عج) مأموریتما چند ساعتی طول کشید؛ هنجارشکنان شعار میدادند و هتک حرمت کرده و به چند زن تعرض کردند اما با هوشمندی و مدیریت صحنه توانستیم آرامش را برقرار کرده و تعدادی از آشوبگران از جمله چندین زن هنجارشکن را دستگیر و تحویل عوامل امنیت دهیم.
همانطور که مشغول صحبت با مأموران هستم یکی دو دختر بدون روسری و با پوشش نامناسب از جلوی مأموران عبور میکنند؛ میپرسم راستی به بدحجابها تذکر میدهید؟ میگوید کار ما برخورد با بدحجابی نیست اما وقتی هتک حرمت شود و به بیتالمال، جان و مال و ناموس مردم و چادر زنان اهانت شود به صحنه میآییم چرا که رسالت اصلی ما بازآفرینی نظم و امنیت در بحرانها، اغتشاشات و اعتراضات است.
حرفمان تمام نشده است دو مأمور پلنگیپوش دیگر به جمع مأموران وارد میشوند؛ گل از گل مأموران میشکفد. انگار عزیزی وارد جمعشان شده انرژی میگیرند؛ احترام گذاشته و سپس به مأمور تازهوارد دست میدهند؛ در اندک زمانی دور هم حلقه زده و با هم خوش و بش میکنند.
حدس میزنم فرماندهشان است.جلو میروم و بعد از معرفی خود از مأموریتشان میپرسم. با اقتدار میگوید: من هم مأمور یگان ویژه هستم همین؛ نه بیشتر و نه کمتر؛در کنار سایر همرزمانم ساعتها و روزهاست که در معابر، میادین و مقاطع حضور داریم تا نکند نامردی شیشه آرامش مردم را ترک بیندازد.
متأهل است و سه فرزند دارد. از نگرانی همسر و فرزندانش میپرسم. میگوید: نگرانی که در خانواده ما جایی ندارد ما برای هدفمان است که اینجا ایستادهایم همین الان آن طرف میدان پسرم با لباس بسیجی ایستاده تا نگذارد هنجارشکنی تعرضی کند.
از ناآرامیهای اخیر میگوید؛ از اینکه در طول این دو ماه و نیم تعداد معدود هنجارشکن در برابر جمعیت میلیونی مردم همراه با نظام همچون یک قطره در برابر اقیانوس هستند از اینکه مردم با اجتماعهای ارزشی خود در 4 و 13 آبان و حتی روز جمعه بعد از برد تیم ملی فوتبال نشان دادند که در صحنه هستند.
و در مقابل از ویژگی آشوبگران میگوید از اینکه جمعیتشان نسبت به سایر اغتشاشات در سالهای گذشته کمتر شده اما رده سنیشان جوانتر بوده و در مقابل جسورتر و گستاختر هستند از اینکه این سری تعداد زنان بیشتر است.
میگوید تعداد معدود هنجارشکن آنقدر جسور و گستاخ هستند که به مقدسات و ارزشها و حتی مأموران بیاحترامی کرده و هتک حرمت میکنند.
از صبوری مأموران میگوید، از خویشتنداری از اینکه سنگ میخورند اما از پای نمیافتند از اینکه تا کنون حدوداً 90 نفر زخمی شدهاند اما پای از هدفشان نکشیده و حتی با همان اوضاع زخمی و پانسمان شده در میدان حضور دارند... میگوید همین جمع 10 نفره را ببینید دو نفرشان دست و پایشان بانداژ است با آنکه مرخصی استعلاجی داشتهاند به سر خدمت بازگشتهاند.
از حمله به پلیس میپرسم؛ میگوید از پرتاب اشیاء و سنگ و ساچمه گرفته تا اصابت چاقو و ضرب و شتم و گستاخی را شاهد بوده ایم؛ اما مأموران ما هوشمندانه عمل میکنند. خدا را شکر در این مدت نه کشته گرفتیم و نه کشته دادیم. علیرغم تمام فضاهایی که دشمنان با هزینههای هنگفت در فضای مجازی انجام دادهاند تا نقاط ضعف پلیس یگان ویژه را به تصویر بکشند... حتی به تصویرسازی هم روی آوردند صحنههایی از حرکات ناصحیح سالهای گذشته را به نمایش گذاشته و حتی در این اواخر نیز چون تیرشان به سنگ خورده بود یکسری نفرات خاص را به لباس ویژه و پلیس مجهز کرده و با انجام یکسری اعمال و کارهای ناشایست به قول خودشان مستندسازی کردند و در فضای مجازی به اشتراک گذاشتند که البته این ترفند هم بینتیجه ماند.
از نوع برخوردشان با اغتشاشگران میپرسم میگوید: با تاکتیکهای به روز و نوین و رعایت فاصله و جلوگیری از تنش و اصطکاک و در فاصله 50 متری از آشوبگران در روزهای اغتشاش حضور داریم. با استفاده از صوت غالب، خودروهای آبپاش و تجهیزات هوشمند و تاکتیکهای به روز و نوین عمل میکنیم.
حرفهایمان تمام نشده که گروهی از زنان گل به دست وارد جمعمان میشوند چند شعار میدهند «نیروی انتظامی تشکر تشکر»؛ « نیروی انتظامی حمایت حمایت» و به سمت مأموران یگان ویژه رفته و به آنها گل میدهند.
دوباره به صف مأموران میروم اینبار با شاخههای گل در دست همانطور مقتدر ایستادهاند میپرسم چه احساسی دارید؟ یکی از آنها میگوید: وقتی مردم از ما تشکر میکنند مصممتر میشویم که در راه ایجاد امنیت و آرامششان بیش از پیش بایستیم و با هنجارشکنان برخورد کنیم.
آن یکی میگوید جریان این روزها متفاوت است یک روز کتک میخوریم، یک روز سنگ و ساچمه و یک روز هم گل میگیریم.
دوست بغلدستیاش وسط حرفش میپرد و میگوید: چاقو را از لیست ننداز. همه میخندند همان مأمور جملهاش را دوباره تصحیح میکند میگوید هم کتک خوردهایم و هم سنگ؛ هم دشنام شنیدهایم و هم تهمت و هم چاقو خوردهایم و هم تیزی و اما بیشتر تقدیر شدهایم و گل گرفتهایم.
آن یکی میگوید خانم؛ حسن ختام بنویسید بچههای یگان ویژه نه خسته میشوند و نه عصبانی؛ ما اینجا آنقدر میایستیم تا آرامش به مردممان بازگردد.
پایان پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: یگان ویژه اغتشاش سنگ پراکنی با مأموران یگان ویژه عکس العملی یگان ویژه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۴۱۳۵۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شاد اما خسته
زنان بهواسطه مادری کردن و مادر بودن، نیاز به حمایتهای بیشتری از آنچه امروز در حال اجراست، دارند تا بتوانند دوباره خوشحالی واقعی و وجودی خودشان را ابراز کنند.
به گزارش ایسنا، جام جم نوشت: حرفهایش را به نتیجه تازهترین تحقیقات علمی ارجاع میدهد که کسی، اما و اگری برایش نیاورد؛ برای همین هم سفت و محکم ادامه میدهد و از پژوهشهایی علمی میگوید که زنانی که فرزندی ندارند، زندگی شادتر و سالمتری نسبت به زنانی که مادر شدن را تجربه کردهاند، دارند.
این بخش کوتاهی از یکی از برنامههای شبکهای فارسیزبان است که بهتازگی تعطیل شده است، اما فارغ از همه پیشزمینهها و قصاوتهایمان نسبت به اهداف این شبکه و زیرسؤال بردن نهاد خانواده، واقعا تحقیقات علمی چنین نظری دارند؟ زنان بدون فرزند، زندگی شادتری نسبت به مادران دارند؟ این سؤالی است که مرور برخی از پژوهشهای علمی و گفتگو با کارشناسان این حوزه، میتواند به آن پاسخ بدهد! «این نتایج علمی، از کدام دادههای بهدست آمده حرف میزنند؟ کدام مادران؟ در کدام مناطق؟ با کدام ساختار شخصیتی؟» این را فیروزه روستا، متخصص و مشاور سلامت مادران میگوید که تحقیقاتی اینچنینی را رد میکند و معتقد است که بدون شک، تعریف شادی در آدمهای مختلف، متفاوت است: «برخی افراد، ساختار شخصیتیشان بهگونهای است که انرژی بالایی دارند و بهطور کلی شخصیتی برای مادری کردن دارند؛ این افراد اگر مادر نباشند و مادری نکنند، غمگین خواهند بود. اما از طرف دیگر، برخی افراد استقلال بیشتری دارند، انرژیشان را از تنهایی و سکوت میگیرند و ممکن است با مادری کردن، آنچنان که باید، ارتباط برقرار نکنند.» در واقع خانم روستا میگوید که نمیتوان خوشحالی از مادر بودن یا نبودن را به همه آدمها و همه زنان ارتباط داد؛ بلکه این موضوع ارتباط مستقیمی به ویژگیهای شخصیتی آن زن دارد. پس تحقیقاتی که همه زنها یا قریب بهاتفاق آنها را در یک دسته جای میدهد و راضی یا ناراضی از مادری خود میداند، تحقیقات جامع و کاملی نیستند و نمیتوان به آنها استناد کرد.
چیزی شبیه گرسنگی
آنچیزی که نمیتوان آن را پنهان و کتمان کرد، غریزه مادری است که نهفقط در وجود انسانها، بلکه در وجود حیوانها هم به شکلی ویژه وجود دارد. موضوعی که فیروزه روستا آن را به گرسنگی و نیاز به غذا خوردن تشبیه میکند: «خب بر کسی پوشیده نیست که اگر انسان از نیازهایش عبور کند و به آنها پاسخ بدهد، حالش بهتر و انسان شادتری خواهد بود.» به نظر میرسد که اگر از منظر علمی و پژوهشی هم بخواهیم تبعات خوشحالی یا ناراحتی مادر بودن را بررسی کنیم، پاسخ دادن به نیاز و غریزه مادری، باعث میشود که آن زن، فردی شادتر از کسی باشد که این غریزه را نادیده گرفته استکلیشهای است، اما واقعیت دارد؛ اینکه دختران از همان دوران کودکی و در بازیهایشان هم همیشه نقش مادر را دارند؛ آنها برای بچههای کوچکتر از خودشان یا عروسکهایشان نقش مادر را ایفا میکنند. اتفاقی که البته صرفا مختص به کشور ما نیست که آن را محصول سنت و فرهنگ ایران بدانیم بلکه عروسکبازی و مادری کردن، یک بازی بینالمللی برای دخترانی در هرکجای این جهان است.
موضوعی که نشاندهنده ریشه ذاتی دختران به مادر بودن و فرزند داشتن است. این ماجرا تا آنجا پیش رفته است که حتی بهزیستی هم یکی از بندهای قوانینش را به دختران مجردی اختصاص داده است که تمایل به فرزندخواندگی دارند؛ دخترانی که نیاز به مادری کردن در وجودشان ریشه دارد و حالا بههر دلیلی، شرایط ازدواج و فرزنددار شدن برایشان مهیا نشدهاست! حالا چه میشود کرد؟ بهزیستی دومین اولویت درخواستهای فرزندخواندگیاش بعد از زن و شوهری که هیچوقت صاحب بچه نشدهاند را به این دختران مجرد و سپس به زن و شوهری که بچهای دارند و تمایل دارند فرزند بعدیشان، فرزند خونی خودشان نباشد اختصاص داده است. در واقع این نیاز آنقدر جدی است که در اولویت دوم قرار گرفته است و اتفاقا خبرها و آمارهای بهدست آمده نشان میدهد که استقبال و تقاضای دختران جوان از این قانون، بیشتر از آن چیزی که پیش از این تصور میشد؛ انگار که حالشان با داشتن بچه، بهتر است!
این ظاهر نهچندان شاد!
اما چرا آنچه ما در جامعه از یک مادر میبینیم، چندان شاد و خوشحال به نظر نمیرسد؟: «واقعیت این است که انتظاری که جامعه امروز از زنان و مادران دارد، با ۴۰سال پیش فرقهایی جدی و اساسی دارد. زنان در چنین جامعهای باید زیبا و خوشاندام باشند، از منظر علمی و اجتماعی، حرفی برای گفتن داشته باشند، مادری ایدهآل باشند، از همسرشان حمایت کنند، حواسشان به پدر و مادرشان باشند، اوضاع خانه را همیشه در بهترین حالت خود نگه دارد و... خب همه اینها باعث میشود که زن، انرژی زیادی صرف کند، خسته شود و نتواند از مادری کردن که حالا به همه مسئولیتهای قبلیاش اضافه شده، آنطور که باید لذت ببرد و شاد و خوشحال به نظر برسد.» خانم روستا میگوید که زنان بهواسطه مادری کردن و مادر بودن، نیاز به حمایتهای بیشتری از آنچه امروز در حال اجراست، دارند تا بتوانند دوباره خوشحالی واقعی و وجودی خودشان را ابراز کنند: «آنوقت است که میتوانیم بگوییم مادران، به سبب پاسخ به غریزهشان و از طرف دیگر بهدلیل حمایتهایی که از آنها میشود، افراد شادتری نسبت به کسانی هستند که فرزندی ندارند.»، اما این حمایت چقدر عملی میشود؟ به نظر میرسد که در روزگاری که همه دولتها به سمت افزایش جمعیت میروند، لازم است که فکری به حال ارتباط عاطفی و پیوند عمیق و امنیتی که فرزند از مادرش میگیرد، بکنند. آنوقت است که اگر مادری بداند بعد از بچهدار شدن و استراحت لازم، سرکارش برمیگردد و صندلیاش برای او حفظ خواهد شد، خوشحال خواهد بود. در غیر این صورت، از مادری که همه مسئولیتها بر دوش اوست، شغلش را از دست داده، بیخوابی میکشد، خسته است و... چه انتظاری برای شاد بودن داریم؟: «در این میان فراموش نکنید که بخش قابلتوجهی از این حمایتهای لازم، از سمت پدران و همسران است که تامین میشود و زمینه را برای حال خوب مادر فراهم میکند.»
انتهای پیام